August 11, 2009

سکسولژی 3

از چهل ساله‌گی به بعد آدم شروع به شمارش معکوس می‌کند‌. یعنی با خود می‌گوید دیگر فقط ده سال یا بیست سال یا سی سال دیگر دارم‌، که این بسته‌گی به وضع روحی فرد دارد‌. در این سن آدم یک برآورد از گذشته‌اش می‌کند و یک برنامه‌ریزی برای آینده ‌. در این دوره‌ی سنی انسان‌ها دچار بحران‌های عجیب و غریب می‌شوند و تصمیمات عجیب و غریب می‌گیرند‌. مثلا یک آدمی که همه‌اش به سیاست می‌پرداخته ‌، به طور ناگهانی به هنر روی می‌آورد یا یک کسی که تمام وقت مشغول کار بوده ‌، ناگهان به زنده‌گی خانواده‌گی روی می‌آورد‌. در این سنین میل جنسی در مردها کم می‌شود‌، چون ترشحِ هورمون تستسترون کم‌تر می‌شود‌. کاهش هورمون جنسی و عوامل روحی‌اجتماعی باعث می‌شود تا مردها در این سن نرم شوند‌. مردها مهربان می‌شوند‌، احتیاج به نوازش و توجه پیدا می‌کنند و در واقع کمی به زن‌ها شبیه می‌شوند‌. در مورد زن‌ها این مساله درست برعکس است‌. در این دوره‌ی سنی ترشح هورمون‌های جنسی تستسترون و استروژن نسبتا بیش‌تر می‌شود‌، که این دو هورمون هر دو تحریک‌کننده‌ی جنسی هستند‌. از طرفی دیگر زن‌ها وقتی می‌آیند 


گذشته‌ی خود را بازنگری می‌کنند‌، می‌بینند که تمام زندگی خود را صرف بچه بزرگ کردن‌، تمیز کردن خانه و ظرف و رخت و . . . کرده‌اند‌. زن در این سن می‌بیند که به عنوان یک انسان‌، به عنوان یک موجود کامل‌، به خواست‌های خود کم‌توجهی کرده است ‌، همیشه داده ‌، همیشه در جهت منافع شوهر‌، منافع بچه ‌، منافع خانه حرکت کرده است‌. در این سن برای زن‌ها هم شمارش معکوس شروع می‌شود‌. در این‌جاست که زن می‌بیند دیگر وقت زیادی ندارد و می‌گوید چرا که نه و می‌خواهد از خودش به عنوان یک موجود کامل ‌، به عنوان موجودی که جنسیت هم دارد استفاده کند‌. این فاکتورِ زمانی به اضافه فاکتور هورمونی و هم‌چنین رشد عقلانی زن باعث می‌شود تا راجع به یک سری مسایل که تا به حال برای‌اش تابو بوده‌، تجدید نظر بکند و یک سری مسایل را که تا به حال رعایت می‌کرده زیر پا بگذارد‌. این دوره‌ی تاریخی فرد خیلی مهم است‌. مسایل اجتماعی نیز در این میان نقش مهمی بازی می‌کنند‌. به طور مثال در اروپا در دهه‌ی شصت ‌، که رشد اقتصادی فزونی گرفت ‌، زن‌ها به طور وسیع وارد بازار کار شدند و استقلال مالی پیدا کردند‌. از سوی دیگر روشن‌گری‌های جنبش 1968 و به بازار آمدن قرص ضد حامله‌گی‌، مجموع عواملی بود که جنبش عظیم زنان را به وجود آورد‌. تغییرات اجتماعی و اقتصادی این دهه زن را از بند سنت رها کرد‌. از نظر اجتماعی زنان آزادی‌های بسیار به دست آوردند و از لحاظ اقتصادی‌، به دلیل ورود به بازار کار‌، مستقل شدند‌. این‌ها باعث شد تا زن در روابط جنسی آزادتر از پیش عمل کند‌. این رهایی برای زن یک جنبه‌ی خیلی مثبت داشت‌، و آن‌هم این‌که زن خود را به عنوان یک فرد ‌، یک فرد برابر با مرد ‌، شناخت ‌، ولی از طرفی یک رابطه‌ی عکس خودش را هم به وجود آورد‌، که این را در سال‌های 80 می‌بینیم‌. در دهه‌ی 80 با خانواده‌های از هم پاشیده‌ی نسل 68 رو‌به‌رو می‌شویم‌. بچه‌های این نسل در خانواده‌هایی بزرگ شدند‌، که در آن چند بار جدایی رخ داده است‌. این به خودی خود بد نیست‌، اما از آن‌جا که این بچه‌ها در جامعه‌ای زنده‌گی می‌کنند که هنوز از نهاد خانواده به عنوان یک ارزش مثبت یاد می‌شود‌، جدایی‌های متعدد می‌تواند تا‌ثیرات منفی بر آنان بگذارد‌. از طرف دیگر زن‌هایی که حالا به سن 40 ، 45 ساله‌گی رسیده‌و تنها شده‌اند و از این که تشکیل خانواده نداده‌اند ‌، پشیمان‌اند و فکر می‌کنند که امکان یک زنده‌گی اطمینان‌بخش را از دست داده‌اند‌. این تنهایی و مبارزه با تنهایی‌، خود مساله‌آفرین است و کشاکشی جدید را پدید آورده که شاید وضعیتی نوین و به‌تر را به وجود آورد‌. برای مرد این رهایی از یک نظر جالب بود که در مقابل خود موجودی برابر را می‌دید‌: زنِ رها‌، زنی که خودآگاه است‌، زنی که خواست دارد‌. مسلما مرد به‌تر می‌تواند با چنین زنی رابطه برقرار کند تا با موجودی که ناتوان است‌، نمی‌داند چه می‌خواهد‌، گیج است و همه‌ی فکر و ذهن‌اش پیش خانه و بچه‌هاست‌. از طرفی دیگر این رهایی برای مرد بد شد‌، چرا که او در برابر خود زنی را می‌بیند که رقیب اوست‌. اگر تا به حال مرد بود که به دنبال علایق خود می‌رفت‌، حالا زن هم همین کار را می‌کند‌. اگر مرد قدیم مطمْن بود که زن به هر صورت در خانه می‌ماند و او هر جا که برود و هر کاری که بکند‌، زن می‌ماند‌، حالا می‌بیند که نه‌، زن هم می‌تواند برود‌. 

میل جنسی 

میلِ جنسی در آدم می‌تواند از بین برود‌. این از بین رفتن ممکن است به صورت انتخابی (selective) باشد‌. به فرض امکان دارد زنی یا مردی میلِ جنسی خود را نسبت به یار همیشه‌گی‌اش از دست بدهد‌، اما نسبت به کسان دیگر کشش جنسی داشته باشد‌. امکان هم دارد که میل جنسی کاملا از بین برود‌. "فانتاسم"‌ها در به وجود آوردن میل جنسی تا‌ثیر به سزایی دارند‌. مردها حتی در جوامع اروپایی فانتاسم‌های بیش‌تری دارند تا زن‌ها‌. مرد در این جوامع نیز آزاد‌تر است‌. تابو در مورد مرد بسیار کم‌تر است و چون ذهن آزاد است‌، می‌تواند بازی کند ‌، می‌تواند سفر کند و هر کجا که می‌خواهد برود و هر دفعه با دست‌آوردهای تازه برگردد و این‌ها را در گنجینه‌ی ذهن جای دهد و هر وقت که خواست چه به صورت عینی‌، چه به صورت ذهنی از آن‌ها استفاده کند‌. بنا‌بر‌این میل جنسی در مردها خیلی راحت‌تر به وجود می‌آید و آنان از لحاظ جنسی فعال‌ترند‌. زن‌ها در رابطه‌ی جنسی محدود‌ترند‌، به خصوص زنان جوامعی مانند ایران‌. مثلا در ایران رابطه‌ی جنسی زن با شوهر تعریف می‌شود‌. سکس آن‌قدر به مسایل مختلف دیگر بسته‌گی‌دارد‌، که خودش به عنوان یک پدیده هیچ کارکردی ندارد‌. یعنی سکس هم‌راه با شوهر است ‌، شوهر بسته‌گی به خانه و شغل و مقام‌اش دارد و . . . در صورتی‌که در مورد مردها این طور نیست و برای آنان زن ‌، زن است‌. زنان به دلیل تابو‌های موجود حتی در ذهنیت خود ‌، خود را سانسور می‌کنند‌. برای مثال مرکز تحقیقات فرانسه آماری راجع به فانتاسم‌های زن و مرد گرفته بود‌. فانتاسم‌های مردها به قدری زیاد بود‌، که در فرم پرسش‌نامه به زور جا می‌شد‌. اکثر زن‌ها‌، اما‌، گفته بودند که فانتاسم ندارند و درصد کوچکی از آنان که فانتاسم داشتند‌، به چهار تا چیز مشخص و تکراری محدود می‌شد‌. البته آمار دیگری گرفته بودند از زنان 5 کشور اروپایی (آلمان‌، فرانسه‌، سوییس‌، انگلیس و یک کشور دیگر) راجع به فانتاسم‌های زنانه‌. 80 درصد این زن‌ها گفته بودند که ما در حین رابطه‌ی جنسی با یار همیشه‌گی‌مان به کس دیگری فکر می‌کنیم‌. در این مورد از سکسولوگی پرسیدند که اخلاق در این میان چه می‌شود‌. جواب او این بود که مهم این است که این تخیلات را بتوان با طرف مقابل قسمت کرد و این که این تخیلات بد نیستند‌، چرا که اگر نباشند در حقیقت میل جنسی و در نتیجه آن رابطه از بین می‌رود‌. در واقع این ذهنیات رابطه را حفظ می‌کنند‌. البته خود این سکسولوگ هم از این آمار متعجب شده بود و 80 درصد به نظرش خیلی زیاد می‌آمد‌. زن‌ها اگر هم فانتاسم داشته باشند‌، آن را پنهان می‌کنند‌. حتی در جوامع اروپایی این مساله برای زنان قابل قبول نیست و به همین دلیل زنان چه در عمل و چه در خیال‌، خود را شدیدا سانسور می‌کنند‌. 

تحریک پذیری و ارضای جنسی

به وجود آمدن میل جنسی حتما هم‌راه با تحریک جنسی نیست‌. در تحریک شدن‌اعضای جنسی، حواس پنج‌گانه (بویایی‌، شنوایی‌، بینایی‌، لامسه (بساوایی) ، چشایی) و هم‌چنین مسایل روحی و عاطفی نقش اصلی را دارد‌. تحریک جنسی در زن و مرد تقریبا به یک شکل است ، در مرد حالت نعوظ ("‌ارکسیون") پیدا می‌شود و در زن ترشحات مهبل (واژن) زیاد می‌شود‌. البته زن‌ها زود‌تر از مرد‌ها تحریک می‌شوند‌. ارضای جنسی (ارگاسم)‌، اما‌، در زن و مرد متفاوت است و این برمی‌گردد به الگوهای فرهنگی متفاوتی که به زن و مرد داده شده است‌. از آن‌جا که زن در رابطه‌ی جنسی نیز نقش خود را در فدا کردن خود و غرق شدن در دیگری می‌بیند‌، ارگاسم او خیلی کامل‌تر از مرد است‌. یعنی زن وقتی به اوج لذت جنسی برسد‌، حتی امکان دارد برای پنج دقیقه بی‌هوش بشود‌. زن می‌تواند با ارگاسم از دنیای عینی فاصله بگیرد‌. در ضمن زن می‌تواند ارگاسم‌های متعدد داشته باشد‌. در صورتی که این مساله در مرد به این شکل نیست‌. ارگاسم مرد کنترل شده است‌. از آن جا که مرد طبق الگوی فرهنگی می‌خواهد بر همه چیز کنترل داشته باشد‌، ارگاسم‌اش نیز کنترل شده است‌. مرد در حین رابطه‌ی جنسی نیز به خود مسلط است و سعی دارد خود را تحت کنترل قرار دهد‌. برای همین به این شکلی که زن از خود بی‌خود می‌شود‌، مرد نمی‌شود‌. مرد برای این‌که دوباره تحریک شود به زمان احتیاج دارد‌. در واقع در مرد یک دوره‌ی تحریک ناپذیری وجود دارد‌، که این از مرد به مرد و در دوره‌های مختلف سنی فرق می‌کند‌. مثلا در دوران بلوغ دوره‌ی تحریک ناپذیری می‌تواند 5 تا 10 دقیقه باشد و در سن 60 ساله‌گی می‌تواند یک ماه تا شش ماه باشد‌. این همان‌طور که گفته شد در مردهای مختلف فرق می‌کند‌. زن برای تحریک مجدد به زمان احتیاج ندارد و از این لحاظ مردها یک مقدار به زن‌ها حسادت می‌کنند‌. بر خلاف تصورات رایج ‌، زن در رابطه‌ی جنسی دست و بال‌اش بازتر است و امکانات بیش‌تری دارد تا مرد‌.



No comments:

Post a Comment